اخلاق حرفه اي
در حيطه علوم پزشکي

 

 این مقاله برگرفته از کتاب عربی : منيه المريد فى آداب المفيد و المستفيد است که با قلم شیوای شهید ثانی جناب زين الدّين بن نورالدّين على بن احمد بن محمّد بن جمال الدّين بن تقى بن صالح بن مشرف عاملى جبعى نگاشته شده و توسّط جناب دکتر سیّد محمّد باقر نجفی به زبان پارسی برگردانده شده است. در این درس 40 باب در احترام به جناب استاد و مربی خویش را با استفاده از عقل و شرع به صورت مشروح می توانید مطالعه نمایید.
 
بزرگداشت مقام استاد
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه اميرالمؤمنين علی عليه السّلام فرمود :
 يكى از حقوق عالم و دانشمند بر تو، اين است كه زياده از حد، از او پرسش نكنى و دست به دامن او نگردى. اگر بر مجلس عالم و دانشمند وارد شدى و ملاحظه كردى كه گروهى از مردم نزد او به سر مى برند بر همه آنها سلام كن ، و سلام و درود ويژه خود را به آن عالم و دانشمند تقديم نما. و براى نشستن ، جايگاهى را رو به روى او در برابرش انتخاب كن و پشت سر او منشين . با گوشه چشم و چشمك زدن و يا با دست خود و در محضر عالم، و در حضور او اشاره مكن . و در مقام ستيز و مخالفت با سخن او، پى هم مگو كه فلانى چنين گفت، فلانى چنان گفت. از طول مصاحبت و همنشينى با عالم و دانشمند، ملول و دلتنگ مشو. مثل دانشمند، مثل خرما بُن است. بايد در انتظار آن به سر برى تا چه هنگامى رُطَبى از شجره سخنان او بر تو فرو افتد (و شهد آن ، كام تو را شيرين سازد). عالم و دانشمند از نظر اجر و پاداش از روزه دار و سحرخيز و شب زنده دار، و جنگجوى در راه خدا، داراى بهره فزون ترى است.
در حديث مربوط به (حقوق ) - كه نسبه طولانى و مفصّل است ، و از امام سجّاد، زين العابدين عليه السّلام روايت شده - چنين آمده است :
حقّ راهبر و مدبّر و كارساز زندگانى روحى تو - كه از مجراى علم، وجودت را تحت مراقبت خويش مى گيرد- اين است كه از او تجليل نموده ، و مجلس و محفل او را گرامى دارى ، و به سخنان او كاملاً گوش فرا دهى . و با چهره اى گشاده بدو روى آورى، صدايت را هنگام گفتگو با ديگران در محضر وى، و يا به هنگام گفتگوى با او بلند نسازى . اگر كسى از او سؤال كرد در پاسخ دادن به آن پيش دستى نكنى، يعنى بگذار خود او پاسخ آن پرسش را شخصاً القاء نمايد. و با احدى در محضر او گفتگو نكن، و از هيچ كس نزد او غيبت ننما يعنى : اگر كسى نزد تو از او به بدى ياد كرد بايد در مقام دفاع و حمايت از او برآئى ، و از او عيب پوشى كنى ، و محاسن و خوبي هاى او را به ديگران اظهار نمائى. با دشمنانش همنشين نگردى، و با دوستانش دشمنى نكنى. اگر به اداء اين حقوق نسبت به عالم و دانشمند و استاد خويش ، موفّق گردى ، فرشتگان آسمانى در جهت خير و منافع تو گواهى خواهند داد كه تو آهنگ چنين استاد و دانشمندى را داشته، و علم و دانش را براى خدا و هدفى الهى از پيشگاه او فراگرفته اى ، نه براى مردم.
نكات جالب تربيتی در داستان حضرت موسی و حضرت خضر عليهما السّلام :
خداوند متعال داستانى از حضرت موسی عليه السّلام در قرآن كريم بازگو فرموده كه او به حضرت خضر عليه السّلام گفت : هَل اَتَّبِعُكَ عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمتَ رُشداً (سوره کهف ، آیه 66 )آيا مرا رخصت مى دهى كه در پی تو آيم تا رهنمودها و عوامل هدايت و واقعيت هایی را كه آموختى اى ، به من تعليم دهى ؟يا آن كه موسی عليه السّلام پس از آن كه پاسخ مثبتى از جانب خضر عليه السّلام دريافت نكرد به او گفت : سَتَجِدُنِى اِن شَاءَ اللهُ صَابِراً وَ لاَ اَعصِى لَكَ اَمراً (سوره کهف ، آیه 69 ) مرا به خواست خداوند، خويشتن دار خواهی يافت و نيز سر از فرمان تو نپيچم.
در اين دو گفتار كوتاه حضرت موسى عليه السّلام، گزيده اى از آداب و آئين هاى شكوهمند به چشم مى خورد كه ميان يك شاگرد و معلّم او اتّفاق افتاده بود. و با وجود اين كه می دانيم كه حضرت موسی عليه السّلام پيامبری عظيم الشّأن، و داراى جلالت قدر و منزلت، و يكى از رسولان اولوا العزم پروردگار بوده است، عظمت شخصيت اين چنينى او مانع از آن نبوده است كه آداب و آئين هاى در خور يك شاگرد نسبت به استاد را در نظر گيرد، و آن را به كار بندد. اگرچه شاگرد مورد نظر، يعنی موسی عليه السّلام به جهاتى ديگر - غير از مقام شاگردى - از معلّم و استاد خويش، كامل تر و لايق تر بوده است.
هَل اَتَّبِعُكَ عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمتَ رُشداً (سوره کهف ، آیه 66 ). اين آيه ، دوازده خصيصه و نكته سودمند تربيتى را به ما ارائه مى كند:
1-              موسی عليه السّلام خويشتن را تابع و پيرو استاد خود معرّفى كرده است. اين مسأله ايجاب مى كند كه مقام و منزلت موساى شاگرد، از مقام استادش خضر عليه السّلام ، فروتر باشد؛ چون قاعده ی مقام و مرتبت تابع، نسبت به متبوع خود، فروتر و پائين تر است .
2-             موسی عليه السّلام با واژه هَل : آيا ، از خضر عليه السّلام اجازه و رخصت مى طلبد. يعنى آيا اجازه مى دهى كه در پى تو آيم . چنين مطلبى نمايانگر مبالغه عظيمى درتواضع مى باشد كه بايد شاگرد نسبت به استاد خويش معمول دارد.
3-            موسی عليه السّلام خود را در برابر معارف و آگاهى هاى خضر، جاهل و نا آگاه معرّفى كرده است، و در حقيقت با عبارت : عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ : براى اين كه به من تعليم دهى ، به نا آگاهى خويش و مقام والا و ارجمند استادش ، اقرار و اعتراف نموده است .
4-            موسی عليه السّلام (با چنين تعبير) به عظمت نعمتى كه از راه تعليم عائد او گشته ، اقرار كرده است ؛ زيرا او از خضر درخواست نمودكه همان گونه با او رفتار كند كه خداوند متعال با خود او رفتار كرده است ، و در حقيقت درطى تعبير مِمَّا عُلِّمتَ رُشداً به خضر گفت : شايسته است كه احسان تو، به من، به گونه احسان خداوند نسبت به خودت باشد. (يعنى خداوند متعال از طريق تعليم، بر تو منّت نهاد و به تو احسان فرمود؛ تو نيز همان منّت و احسان را درباره من معمول دار و به من تعليم ده ). به همين جهت است كه گفته اند : (من بنده كسى هستم كه علم و دانش را از او اخذ نمودم . اگر كسى مسأله اى را به شخصى بياموزد، زمام اختيار او را به كف گرفته و مالك او مى گردد).
5-             معنى متابعت و پيروى كردن از شخص ديگر، اين است كه تابع ، همانند اعمال و رفتار متبوع ، رفتار خويش را تنظيم نمايد. البتّه از آن جهت كه چون متبوع او چنين كرد؛ زيرا هيچ ملاك ديگرى نمى تواند جز انجام دستور متبوع ، معيار تبعيّت باشد. اين نكته به ما مى فهماند كه شاگرد و دانشجو بايد در نخستين گام خود در راه تحصيل ، اين خصيصه و وظيفه را به كار دارد كه همواره در برابر گفتار و رفتار استاد، تسليم بوده و با او نستيزد.
6-             لزوم عمل به قوانين و راه و رسم متابعت - كه در اين آيه به چشم مى خورد - به هيچ قيد و شرطى مقيّد نيست؛ بلكه لزوم عمل به آداب و آئين هاى متابعت، به صورت مطلق يعنى به گونه اى كه به هيچ قيد و بندى مقيّد نشده است، نشان دهنده لزوم به كار داشتن منتهاى تواضع شاگرد نسبت به معلّم و استاد مى باشد.
7-             در آيه مذكور (در مورد وظيفه شاگرد نسبت به معلّم )، اين جهات به ترتيب گوشزد شده است: پيروى، تعليم، خدمت، و تعلّم و دانش جوئى (يعنى در اين آيه، نظم و ترتيبى راجع به نكاتى چند به چشم مى خورد كه بسيار جالب مى باشد؛ به اين معنى كه بايد شاگرد در گام نخست، تابع و پيرو معلّم بوده، و سپس ‍معلّم، او را تعليم داده، و در سومين مرحله، خويشتن را در خدمت به استاد قرار دهد تا سرانجام در نهائى ترين مرحله، از علم و دانش او برخوردار گردد و به علم آموزى نزد وى بپردازد.
8-             معنى و منظور جمله هَل اَتَّبِعُكَ عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ ؛ اين است كه من بر اساس اين متابعت - جز آموختن علم - هدف ديگرى ندارم . گويا موسی عليه السّلام به خضر عليه السّلام چنين گفته باشد : من از رهگذر متابعت از تو، خواستار مال و جاه و مقام نيستم . (و همين موضوع به ما هشدار مى دهد كه دانشجو نبايد در همرهى و همدمى با استاد - جز علم و دانش - پوياى هدف هاى ديگرى باشد.
9-            جمله مِمَّا عُلِّمتَ ، اشاره به بخشى از معلومات خضر است كه آن را خداوند متعال به وى آموخته بود، و در حقيقت موسی عليه السّلام مى خواهد به خضر علیه السّلام بگويد : من جوياى برابرى و هماوردى با تو در علم نيستم ، و نمى خواهم همه آنچه را كه از خدا آموخته اى فراگيرم ؛ بلكه مى خواهم به بخشى از معلومات تو دست يابم ؛ زيرا تو براى هميشه از من ، فزون مايه تر و گران قدرتر مى باشى . (يعنى هميشه مقام و منزلت استاد نسبت به شاگردش - هر چند آن شاگرد عظيم القدر باشد - به مراتب ، برتر و والاتر است).
10-            و نيز همين جمله مِمَّا عُلِّمتَ ، نمايانگر اعتراف موسی علیه السّلام است به اين كه خداوند متعال ، علم را در اختيار خضر علیه السّلام (و همه افراد بشر) قرار داده است ، و از آن چنين استفاده مى شود كه بايد علم و دانش و معلّم و استاد را ارج نهاده و قدرت منزلت او را والا برشمرد (و معلّم بودن يكى از سمت هاى الهى است ؛ چون بشر علم را از خدا فراگرفته است.)
11-            كلمه رُشداً ، حاكى از آن است كه موسی از خضر، درخواست ارشاد و راهنمائى كرده است به گونه ای كه اگر موسی علیه السّلام از بركات ارشاد خضر علیه السّلام بهره مند نمى گرديد، سرگشته و گمراه مى شد. همين نكته به ما مى فهماند كه موسای شاگرد به مسأله شدّت نياز خود به علم آموختن و تذلّل و فروهشتن مقام خويش و شكسته نفسى جالب توجّه در برابر خضر، و نيز احتياج آشكار و علنى خويش به علم و آگاهى استاد، اعتراف نموده است.
12-           در حديث آمده است كه خضر عليه السّلام، نخست می دانست موسی عليه السّلام پيامبرى از بنى اسرائيل مى باشد، و او صاحب كتاب (تورات )، و كسى است كه خداوند، - بى واسطه - با او هم سخن شد. (و لذا از او به عنوان (كليم الله (ياد مى كنند) و او را به وسيله معجزات و كرامات ، ويژگى داد. مع هذا موسی عليه السّلام با وجود چنين مناصب و مدارج رفيع ، با تواضع شگرفى - كه عظيم ترين مدارج فروتنى را نمايانگر است - در برابر استادش ، موضع گيرى كرده است. از نكته مذكور، نتيجه مى گيريم كه خضر در مقام استادى از لحاظ لياقت و شايستگى ، مقام و منزلتش از موسای شاگرد، رفيع تر مى باشد؛ زيرا اگر كسى داراى احاطه علمى فزون ترى باشد، قهراً آگاهى او به محتوى و هدف هاى علوم و دانش ها - كه عبارت از همان سعادت و نيكبختى و سرور و شادمانى و لذّت و كاميابى است - بيشتر و فزون تر خواهد بود. لذا حسّ كنجكاوى و كنكاش او در وصول به چنين سعادت و لذّت ، تقويت شده ، و قهراً تجليل و بزرگداشت او اهل علم ، از كمال بيشترى برخوردار خواهد بود.
 
 
نوشته شده در تاريخ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, توسط واحد اخلاق حرفه ای |

 

           در مطلب حاضر نویسنده با بررسی هدف اسلام در زمینه تعلیم و تزكیه نفوس و نقش تقوا در كسب تعلیم كامل الهی، به برخی آداب و آثار بهره مندی از علم عالمان دینی اشاره كرده است كه از نظر شما خوانندگان گرامی می‌گذرد.
         به جرات می‌توان گفت محوری‌ترین هدف اسلام، آموزش و پرورش است، چنان كه در آیات چندی از قرآن برتعلیم و تزكیه به عنوان هدف و علت ارسال پیامبران و نزول كتب آسمانی تاكید شده است (سوره آل عمران، آیه 164 و سوره بقره، آیات 129 و 151 و نیز سوره جمعه، آیه 2 و نیز آیه 151 سوره بقره).
         در آیه 129سوره بقره آموزش و تعلیم بر تزكیه و پرورش مقدم شده و در حقیقت تعلیم به عنوان مقدمه دستیابی به تزكیه مطرح شده است: «پروردگارا، درمیان آنان فرستاده ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد و تزكیه شان كند، زیرا كه تو خود، شكست ناپذیر حكیمی.»
           این در حالی است كه در آیات دیگر همواره تزكیه بر تعلیم مقدم شده تا معلوم گردد كه هدف غایی و نهایی از هرگونه آموزش و تعلیم، تنها تزكیه و پرورش انسان است. چنانكه می‌فرماید: «به یقین، خدا بر مومنان منت نهاد ]كه[ پیامبری از خودشان درمیان آنان برانگیخت تا آیات خود را برایشان بخواند و تزكیه شان كند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد (آل عمران، آیات 48 و 164 و نیز بقره، آیه 151 و جمعه، آیه 2)
 
چیستی كتاب و حكمت
        در تمامی این آیات آن چه تعلیم داده می‌شود كتاب و حكمت است. كتاب به مجموعه قوانین و مقرراتی گفته می‌شود كه زندگی را سامان می‌دهد و حكمت به معارفی اطلاق می‌گردد كه زندگی را معنا و مفهوم می‌بخشد. اصولا عموم مردم از طریق كتاب‌های آسمانی با مجموعه مقررات و قوانین آشنا می‌شوند؛ قوانینی كه چگونگی رابطه میان انسان با خدا، انسان با انسان و انسان با طبیعت را تبیین می‌كند. در فرهنگ قرآنی، كتاب همان مقررات و قوانین است. از این رو گاه با فعل ماضی «كتب» آمده است كه به معنای قانون نوشته شده و مقررات مكتوب می‌باشد. از آن جمله می‌توان به عبارت «كتب علیكم الصیام» اشاره كرد كه درباره وجوب روزه و قانون آن است.
        البته قرآن تنها كتاب قانون و مقررات نیست چنان كه دیگر كتب آسمانی نیز این گونه نیست بلكه بخشی از كتاب آسمانی به حكمت‌ها و معارف اشاره داشته و معرفت انسان را به خود، خدا و هستی افزایش می‌دهد و برای او جهان بینی و بینش و نگرش خاصی فراهم می‌آورد.
        پیامبران به عنوان عالمان الهی ماموریت داشتند تا كتب حاوی قوانین و حكمت‌های الهی را به مردم افزون بر قوانین و حكمت‌های عقلانی آموزش دهند تا انسان با این آموزش‌ها و عمل به قوانین و مقررات وحیانی و عقلانی، خود را تربیت كرده و تزكیه نماید. البته پیامبران نقش تزكیه كننده را همانند تعلیم دهنده به عهده داشتند. به این معنا كه آموزش‌های آنان و نیز نوع رفتارها و هدایت‌های ایشان خود عامل تزكیه نفوس بشری بود ولی در این میان تلاش‌های انسانها نیز بی تاثیر نیست هرچند كه در این آیات به این بخش دوم اشاره‌ای نشده است.
به هر حال، نقش پیامبران به عنوان تعلیم دهندگان و تزكیه كنندگان نقش اساسی در جوامع بشری براساس آموزه‌های قرآنی است و انسان هیچ گاه بی نیاز از تعلیم دهندگان و تزكیه كنندگان آسمانی نیست، چرا كه فقدان چنین افرادی به معنای فقدان تعلیم و تزكیه الهی و وحیانی انسان هاست حال آنكه بشر برای آموزش و پرورش، نیازمند آنان است. از این رو اولیای معصوم الهی(ع) و نیز عالمان اسلامی در حكم معلمان و مزكیان معرفی شده و در برخی روایات نقش عالمان اسلامی همانند انبیای بنی اسرائیل دانسته شده است.
        البته در آموزه‌های قرآنی این معنا مورد تاكید است كه مجموعه كامل قوانین در آموزه‌های وحیانی قرآن و سنت بیان شده و اسلام به سبب وجود اولیای الهی با نصب امیرمومنان علی(ع) در غدیر خم، در نقش تعلیم و تزكیه كنندگان از این لحاظ كامل و تمام است. بنابراین همواره كسانی كه نقش پیامبران را در جهان بشری ایفا می‌كنند وجود دارند و زمین هرگز از حجت الهی خالی نیست تا به تعلیم و تزكیه الهی بشر مشغول باشد.
 
ضرورت تقوا برای رسیدن به تعلیم كامل الهی
      براساس آموزه‌های وحیانی قرآن، بشر از این امكان برخوردار است كه تحت تعلیم و تزكیه اولیای الهی، در مسیر تقوای الهی گام برداشته و درهای حكمت شگفت انگیزی را برخود بگشاید. به این معنا كه بتواند با كشف تام و كامل حضرت محمد(ص) ارتباط كامل برقرار كند و همه معارف قرآنی در سطوح مختلف اشارات، لطائف و حقایق را افزون برعبارات، درك كند و بفهمد، چنان كه امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید:
ان كتاب الله علی اربعه اشیاء: علی العباره و الاشاره و ا للطائف و الحقایق، فالعباره للعوام، و الاشاره للخواص، و اللطائف للاولیاء، و الحقائق للانبیاء؛
      همانا كتاب خدا بر چهار چیز استوار است: عبارت، اشارت، لطایف و حقایق. عبارت، برای عوام است، اشارت برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا. (بحارالانوار، ج75، ص872 البته این حدیث از امام صادق(ع) و امام حسین(ع) نیز نقل شده است.)
        بنابراین هرچه انسان تحت تعلیم و تزكیه اولیای الهی قرار گیرد و با افزایش معرفت و عمل و تقوای خود در مسیر الهی گام بردارد، درهای معرفت قرآنی بر او بیشتر گشوده می‌شود و حقایق قرآنی را كه مختص پیامبران است نیز درك می‌كند؛ چرا كه اصولا وجوب و لزوم تبعیت از معصومان(ع) برای دست یابی به این حكمت‌ها و مراتب آن است. از این رو ایشان را اسوه‌های كاملی معرفی می‌كند تا بشر با پیروی از آنها از همه مراتب و مقامات انسانی بهره‌مند شود.
       خداوند در آیات بسیاری از جمله 282 سوره بقره دست یابی به تعلیم كامل الهی را منوط به تقوا دانسته است كه با تعلیم و تزكیه پیامبران و عمل براساس آموزه‌های آنان به دست می‌آید. بنابراین درهای حكمت نیز با توجه به همین مسیر بر روی هر بشری باز می‌شود.
      از نظر قرآن، حكمت و معرفت خاص، فضل و بخشش الهی است كه از طریق تعلیم خاص یعنی پیروی از عقل و آموزه‌های پیامبران و نفس روحانی ایشان به دست می‌آید. خداوند كسانی را كه در مسیر شریعت و تعلیم و تزكیه اولیای الهی قرار می‌گیرند، به فضیلت حكمت خاص می‌رساند. از این رو از نظر قرآن، حكمت، خیر كثیر است. (بقره، آیه269)
         پس حكمت، معرفت و خیر و فضل بزرگ الهی به بشر، روز به روز با پیروی از كتاب و تعلیم و نفوس اولیای الهی در تعلیم دیدگان و تزكیه شدگان افزایش می‌یابد و آنان در مقام فهم حقایقی بر می‌آیند كه مختص پیامبران است. به این معنا كه با تعلیم و تزكیه اولیای الهی در كنار تلاش شخص برای تقوای الهی و انجام كامل شریعت، او به مرتبه پیامبران می‌رسد و از حقایق آسمانی در آن مرتبه آگاه می‌شود.
       با نگاهی به آیاتی چون آیه2 سوره جمعه، 20سوره ص، 12سوره لقمان، 110 سوره مائده، 54و 113سوره نساء، 48و 164سوره آل عمران و 129 و 151 و 251 و 269 سوره بقره می‌توان دریافت كه حكمت درآموزه‌های قرآنی از چه جایگاه رفیع و بلندی برخوردار است كه راه به دست آوردن آن دمیدن نفوس اولیای الهی در كنار تلاش‌های شخصی می‌باشد.
       از این جا ضرورت و نیازمندی بشر به صاحب زمان(عج) به عنوان ولی الله اعظم معلوم و روشن می‌شود؛ چرا ایشان با دمیدن روح الهی خود از طریق تزكیه و تعلیم خاص، حكمت خاص را در نفوس آدمی پدید می‌آورد. آن حضرت(عج) در مقام تعلیم و تزكیه، كتاب و حكمت را به بشر می‌آموزد بی آن كه بشر خود آگاه از این تصرفات الهی باشد؛ چرا كه عدم ظهور ایشان به معنای عدم تصرفات و تاثیرات حضرت نیست.
        چنان كه گفته شد پیامبران در نقش عالمان و تزكیه كنندگان در جوامع خود، نقش تعلیم و تزكیه خاص كتاب و حكمت را ایفا می‌كنند و این گونه نیست كه تنها قابلیت تعلیم و تزكیه شدگان كفایت كند، چرا كه تعلیمات الهی هر كسی نیازمند تاثیر مستقیم تزكیه كنندگی اولیای الهی است. اینجاست كه نقش خضر ظاهر می‌شود كه تنها در راهبری و تعلیم صرف نیست، بلكه در ایجاد و تصرف و انشای مستقیم و قابلیت سازی در تعلیم شونده و تزكیه شونده است.
 
نقش عالمان اسلامی در عصر غیبت
          در عصر غیبت، عالمان اسلامی همچون پیامبران بنی اسرائیل، از مقام و منزلت روح تصرف كنندگی برخوردارند و می‌توانند در افراد تعلیم شونده تصرفات خاصی انجام دهند. از این رو آداب خاصی برای حضور و بهره مندی از ایشان بیان شده است؛ چرا كه استفاده از این عالمان تزكیه كننده نیازمند فراهم آوری شرایطی است.
امام صادق از امیرمومنان علی(ع) نقل می‌كند كه ایشان همواره می‌فرمود:
          از حق عالم است كه بسیار از وی نپرسی و جامه اش را نگیری و چون نزدش درآیی و كسانی با او باشند، بر همه درود فرستی و او را به تحیت مخصوص گردانی. پیش رویش نشینی و پشت سرش ننشینی و نزد او به گوشه چشم و دست اشارت نكنی و پرنگویی كه فلان كس و بهمان كس خلاف نظرت را گفته‌اند و از طول صحبتش دل تنگ نشوی، چون عالم همانند نخل خرماست، باید منتظر باشی تا از آن برایت چیزی فرو افتد. اجر عالم از روزه گیر شب زنده دار و مجاهد در راه خداوند بزرگ تر است. (الوسائل ج/8 ص.551 اصول كافی، كتاب فضل العلم، باب حق العالم)
 
       در روایت دیگر آمده است كه آن حضرت(ع) فرمود: از حق عالم است كه زیاد از او نپرسی و در پاسخ بر او پیش دستی نكنی و چون اعراض كرد پافشاری نكنی و به دامن وی نیاویزی چون خسته شد، با دست اشاره به سویش اشاره نكنی و به گوش چشم اشارت نكنی و در مجلس وی حركت نكنی و از نهانش جست و جو ننمایی و نگویی فلان بر خلاف نظرت گفت و سر و رازش را پخش نكنی و در نزدش غیبت كسی نگویی و بر شاهد و غایب مواظبت كنی و بر كسانی كه در نزدش می‌باشند سلام جمعی بفرستی و او را به تحیت و سلام خاص مختص كنی و پیش رویش بنشینی و اگر نیازی دارد در انجام آن بر دیگران پیش دستی كنی و از طول مصاحبت با او خسته نشوی، چرا كه او همانند درخت خرماست، پس منتظر باش تا بر تو از منفعت خویش فرو افكند و سود دهد. عالم همانند روزه دار شب زنده دار مجاهد در راه خداوند است و زمانی كه عالم بمیرد در اسلام رخنه‌ای پدید می‌آید كه تا روز قیامت پر نمی‌شود و هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب آسمان جنازه طالب علم را تشییع و همراهی كنند. (همان)
      این گونه است كه روح آسمانی عالم در جان و تن شخص متعلم تاثیر می‌گذارد و او رابه سوی حكمت عالی می‌برد و جهان دیگر و جانی دیگر به وی می‌بخشد.
 
               نویسنده: یعقوب جعفرزاده

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, توسط واحد اخلاق حرفه ای |

 

از بهترين روش هايي که براي آموزش حرفه اي گري مطرح است، الگو بودن اساتيد است. الگو بودن اساتيد روش مهمي براي کسب ارزش ها، نگرش ها، و رفتارهاي مرتبط با حرفه اي گري و عملکرد انساني اخلاقي است(رايت،2003). فينز و همکاران(2003)، تاثير مشاهده اساتيد الگو، بر يادگيري و نقش آموزشي الگو به ويژه در راستاي حرفه اي گري را نشان دادند. برزگر(1386) هم نشان داده است که اساتيد به عنوان الگو بر ايجاد نگرش اخلاقي و رفتار و مهارت هاي انساني بسيار مؤثر هستند.
محمدي مهر و فتحي و اجارگاه(1387) متذکر مي شوند که آموزش و تعليم دادن در برنامه درسي پنهان از طريق نقش الگويي و نقش تمثيل ها در چهارچوب محيط آموزشي يک دانشکده پزشکي اتفاق مي افتد. استادان دانشگاه نقش الگويي خود براي دانشجويان را درک مي کنند و مدعي اين مطلب هستند که از طريق عملکرد آنها صفات و عادات ويژه حرفه پزشکي تعليم داده مي شود.
بخش اعظم يادگيري يا تأثيرگذاري نظام تعليم و تربيت، در محيط ياددهي-يادگيري(کلاس درس) به منصه ي ظهور مي رسد. بايد حکم کرد که مؤثرترين و کارسازترين مؤلفه ي نظام تعليم و تربيت، معلم يا همان کارگزار اصلي و حقيقي آموزش و پرورش است. بسياري از محققان معتقدند که الگو بودن اساتيد براي دانشجويان قوي ترين تأثير را در شکل گيري رفتار را در شکل گيري رفتار حرفه اي آنان دارد(گليکن و مرنشتاين،2007).
کروس و همکاران (2008) بيان مي کنند که يادگيري از طريق الگو ، از طريق مشاهده و تأمل رخ داده و ترکيب پيچيده اي از فعاليتهاي هوشيارانه و غير هوشيارانه است.آنان راهکارهايي را براي ارتقاء نقش الگو بودن پيشنهاد مي کنند که در دو سطح عمل مي نمايد؛ در سطح فردي و در سطح سازماني.
سطح فردي به نقاط قوت و ضعف الگو مربوط مي شود و سطح سازماني شامل تأثير فرهنگ مؤسسه اي بر نقش الگو بودن است. استراتژي هايي که به سطح فردي مربوط مي شوند شامل موارد زير است:
1.      اساتيد بايد از نقش الگو بودن خود مطلع باشند
2.      داراي شايستگي باليني باشند
3.      زمان کافي براي تدريس اختصاص دهند
4.      داراي نگرش مثبت نسبت به آنچه انجام مي دهند باشند
5.      رويکرد دانشجو محور در تدريس را پيش بگيرند
6.      بر تجربيات باليني و آنچه دانشجويان از آن الگو گرفته اند تأمل نمايند
7.      ارتباط خوبي با همکاران داشته باشند
8.      در برنامه هاي آموزش اساتيد شرکت کنند
9.      در راستاي بهبود فرهنگ سازماني تلاش کنند
اساتيد الگو بايستي در مورد رفتارها و ويژگي هاي خود که دانشجويان در معرض آنها قرار مي گيرند تأمل کنند. يعني جنبه نهان و پنهان را به آشکار تبديل نمايند. اين امرتأمل بر عملکرد نام گرفته است. حتي مي توان تأثير رفتارها و عملکرد بر بيماران را، با دانشجويان مورد بحث قرار داد.
بسياري از موقعيت ها ترکيبي از الگوهاي مثبت و منفي است. تأمل بر اين تجارب درسي براي دانشجويان ارزشمند است. راهکار ديگر طراحي دوره هاي آموزش اساتيد براي آموزش الگو بودن است. برخي دانشگاهها دوره هاي آموزشي خاصي براي ارتقاء نقش الگو بودن اساتيد برگزار مي کنند که شرکت در اين برنامه ها از سوي استاد مي تواند آموزنده باشد.

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, توسط واحد اخلاق حرفه ای |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.